برک ۱۳ مرداد ۱۴۰۴
یک موضوعی هست که در سطح آنلاین برام ناراحت کننده هست، پاسخ ندادن پیامی هست که برای دیگران میفرستم. مثلا برای یک نفر پیام میفرستم و میبینه اما جواب نمیده، حالا نمیخوام اسم ببرم و دقیقا هم نمیدونم چرا و این دلیل از سمت اون فرد چیه که یا نمیدونه چی بگه یا هر چی ولی از نظر من واقعا ناراحت کننده، توهین آمیز و اعصاب خورد کن هست. خب من که بیکار نیستم برات پیام بدم و مثلا که چی جواب نمیدی و من رو منتظر میذاری؟! و این کار باعث میشه که من دیگه علاقهای برای ارتباط یا پیام دیگه به اون فرد نداشته باشم. البته تعداد این جور آدمها نه زیاده و نه خیلی کم و اینها یکی دو نفر هم نیستن اما خلاصه وقتی نمیدونین چی جواب بدین، حداقل بگین که الان نمیتونم جواب بدم بذارین سر فرصت پاسختون رو بدم، نه اینکه اینطور به شخصیت طرف مقابل توهین کنین و چشم انتظارش بذارین.
🛌 این روزها انقدر کار دارم و مشغولم که وقت خوابیدن هم ندارم. دیشب وقتی که برای استراحت رفتم با خودم گفتم چند دقیقهای چشمهامو ببندم تا سر حالتر باشم اما وقتی این استراحت و باز کردن چشمهام ۶ ساعت طول کشید و هر چی موبایل آلارم زد هم من بیدار نشدم. راستش اینجور خوابها خیلی حس خوبی دارن. وقتی که بیدار میشی احساس میکنی که خوابت کاملا عمیق بوده و چیزی از خود خواب یادت نمیاد و بدنت حسابی سر زنده و سر حاله.
💡 در مورد مشغولیت کاری صحبت کردم یاد موضوع بی هدفی و ناامیدی افتادم. آرزو میکنم که هیچ کس در زندگیش به این مراحل ناامیدی و بی هدفی نرسه چون که عمیقا انسان رو بی مصرف، بی انگیزه و راکد میکنه. دنیا برای آدم تاریک میشه و همه چیز در زندگی رنگ میبازه. شاید یکی از بدترین نفرینهایی که میشه یک انسان رو کرد چنین چیزی باشه. انسان واقعا و واقعا با امید زنده هست. امید و حق انتخاب هستن که به ما حس زنده بودن میدن و زندگیای که در اون این دو عنصر نباشن، به نظرم چیزی جز مرگ نیست. البته هنوز فرصت داری که برای به دست آوردنشون بجنگی اما اگه هدفی نداشته باشی و انگیزهای برای رسیدن بهش و یا به پوچی رسیده باشی، اون نقطه، نقطهی مرگ یک انسانه یا حداقل به کما رفتنه. امیدوارم که هیچ وقت و هیچکس به این شرایط و حال و روز دچار نشه و اگر هم شدین، به دنبال بیرون اومدن از این باتلاق باشین.
🚗 امروز هم برق رفت و نمیخوام دوباره حرفهای ناراحت کننده بزنم اما امروز سعی کردم بهتر از این زمان بی برقی استفاده کنم و از حداقل آبی که هست استفاده کنم و ماشین رو بشورم. یادمه اون موقعی که ماشین نداشتم میگفتم که من اگه ماشین بگیرم همیشه بهش میرسم و تمیز نگهش میدارم و این فکرها در تقابل و مقایسه با تمیز نبودن ماشین اعضای خانواده و فامیل و محیط بود. اما در نهایت متوجه شدم که این افراد از قصد و تنبلی نبود که این کار رو نمیکردن. انقدر که زندگی مشغله داره و آدم درگیره موضوعات میشه که اصلا تمیز کردن ماشین به فکرت هم خطور نمیکنه.
💻️ یکی از اعصاب خوردکنترین لحظات برام کار کردن و منتظر موندن برای بارگذاری یک وبسایت یا یک نرم افزار سیستم و یا حتی اپلیکیشن موبایل هست. واقعا آزار دهنده هست انگار زندگیم داره نابود میشه، در این حد. بذارین در مورد پیشینه این حس براتون بگم. من از دوران سیستمهای کند با هاردهای HDD میام که مثلا میخواستین یک مرورگر کروم رو باز کنین از لحظهای که روی برنامه کلیک میکردین تا لحظهای که صفحه برنامه قابل استفاده بود میشد رفت یک لیوان آب خورد، و پیاده روی کوتاهی توی خونه داشت و برگشت. باورتون نمیشه که چقدر زمانم فقط برای همین انتظار رفت و روزی که با یک لپتاپ مجهز به هارد SSD کار کردم حس رفتن به فضا بهم دست داد. انگار با سرعت نور داشتم حرکت میکردم و واقعا این محدودیتهای قدیم چقدر که دردناک و آزار دهنده بودن و توی این وضعیت وقتی با این کند بودن مواجه میشم، دلم میخواد فقط فرار کنم این صحنه رو نبینم ...
🌟 در این فکرم که یک دورهمی شبانه وبلاگنویسی داشته باشیم که به وبلاگها سر بزنیم و در مورد وبلاگها و وبلاگستان صحبت کنیم و ویدیوی این رخداد شبانه رو در یوتیوب یا آپارات یا اینستاگرام آپلود کنیم تا علاقمندهای بیشتری به دنیای وبلاگنویسی جذب بشن و نگاهی به این سمت هم داشته باشن. نظرتون رو توی کامنت برام بنویسین و اگر ایدهای هم دارین بگین تا به یک نتیجهی جذاب برسیم.