برک ۱۷ مرداد ۱۴۰۴
امروز به یک پست جالب در وبلاگی جالب بر خوردم. وبلاگی با عنوان «خوابم میاد» که در مورد عناوین سینمایی و در مجموع آثار سرگرمکننده مینویسه. پستی در مورد انیمهی آواتار با عنوان «اولین نگاه رسمی به آواتار جدید». جذابیت این نوشته و این وبلاگ برای من در این بود که این پست و وبلاگ با علاقه و شوق و ذوق خاصی نوشته شده. وقتی این پست رو میخوندم و حس نویسنده در مورد اینکه جزئیات و تغییرات سریال آواتار جدید با تصویر قبلی منتشر شده به چه شکل هست، من هم به وجد میومدم و حس خوبی بهم دست میداد. چقدر زیبا هست که ما در مورد چیزهایی که علاقه داریم بنویسیم. در مورد لباس زیبایی که داریم، یا برنامه زیبایی که دیدیم. در مورد خرید امروزمون. همه و همه یک محتوای به درد بخور میتونه باشه برای بقیهی فارسی زبانها. مثلا در همین پست، باورم نمیشد که مجموعهی جدیدی برای آواتار قراره بیاد و از حالا منتظرم و پیگیر این هستم و حس خوبی نسبت به این دارم که قراره ادامهی داستان اون خاطرات قدیمی رو بالاخره ببینم. از نویسنده این پست سپاسگذارم و همهی عزیزان رو تشویق میکنم که دسته بندی مورد علاقه خودتون رو انتخاب کنین و شروع به نوشتن کنین، خونده میشین و نه تنها خودتون از نوشتن افکار و تجربیات خودتون لذت میبرین، خوانندههای وبلاگتون هم با این شوق و لذت شما شریک خواهند شد و در نهایت دنیای بهتری رو با هم خواهیم ساخت.
🔊 بعضی مواقع حس و حال خوندن پستها رو ندارم و یا خسته هستم برای همین لذت خوندن خیلی از پستهای دوستان رو از دست میدادم اما بعد از مدتی به این فکر کردم اگر پستها رو نمیخوندم و میشنیدم چقدر خوب میشد. برای همین دنبال ابزارهای تبدیل متن به صوت گشتم و از اونجایی که من از لینوکس استفاده میکنم، با ابزارهای لینوکسی آشنایی و دسترسی بیشتری دارم. در نهایت ابزاری که هر روز ازش استفاده میکنم برنامهای به اسم Speech note هست که یک سری مدلهای صوتی داره که هر کدوم صدای خواننده مختلفی دارن و کیفیت خروجی متفاوتی دارن. اما باورتون نمیشه که چقدر به دردم خورد و کمک میکنه اگه خسته بودم یا با متن طولانی مواجه شدم، به کمکش با کیفیت مناسب و به راحتی از محتوای پست دوستان خوبم استفاده کنم.
بعضی مواقع انقدر اطرافم ساکته، میخوام یک متنی رو بخونم، نیاز به یک صدای هم خوان دارم که استارت خوندنم رو بزنم، چون اون اولش یک اینرسی خاصی دارم که نمیخوام بخونم و خوندن سخته تا اینکه با اسپیچ نوت شروع به خوندن میکنم، احساس میکنم دوست دارم خودم بخونم و خوندن اون متن همراه با خواننده ماشینی حس اینو بهم میده که چقدر پست جالبی نوشته و بشینم و یک دور دوباره خودم بخونم. حتما سعی کنین چنین ابزاری رو داشته باشین، یک همراه وبلاگخوانی و وب خوانی خوب میتونه باشه براتون چون همیشه ما حال خوندن متن رو در واقعیت نداریم.
📺️ فّصل جدیدانیمهی دکتر استون هم برای تابستان شروع شد. البته پنج قسمت از این فصل تا الان منتشر شده و اگر این انیمه رو دنبال میکردین، خبر خوشی میتونه براتون باشه. این برنامهی هفتگی انتشار انیمهها خیلی حس خوبی دارن برام. از این نظر که هر هفته منتظری ببینی چه اتفاقی برای اون داستان شیرین و جذابی که دنبال میکردی قراره بیوفته و چه چیزهای جدیدی قراره یاد بگیری. چون این انیمه از اون دست انیمهها هست که هر قسمتش اطلاعات جدیدی از دنیای علم ممکنه بهتون بده. مثلا توی این قسمت همونطور که توی تصویر بالا قرار دادم، داره در مورد مساله عبور از رودخانه صحبت میکنه و نمیخوام داستان رو اسپویل کنم ولی یک داستان علمی و حل کردنی جذابه که ذهن آدم رو بارور میکنه و میگه چطور میشه یک روباه و مرغ و ذرت رو از یک رودخونه رد کرد. چون اگه روباه رو رد کنی، مرغ ذرت رو میخوره. اگه ذرت رو رد کنی، روباه مرغ رو میخوره و شما باید این مساله رو حل کنین.
🕯️قدیما موقعی که اپل و اندروید نبودن و همه تلویزیون میدیدیم یادمه با خودم میگفتم ای کاش برق بره، چقدر تلویزیون باید ببینیم، سرم درد گرفت. یک چراق نفتی میاوردیم و دورش مینشتیم و خانواده با هم بودن. حس گرمای خانواده رو میشد حس کرد اما الان که هر روز برق میره دیگه خبری از اون دورهمی نیست، اون چراغهای گازی که یک توری خاص داشتن که میسوخت و خونه رو روشن میکرد. اصلا اون چراغ گازیها برای خودشون کلاس یک خونه و خانواده بودن در زمانه خودشون.
دنیا عوض میشه و تغییر میکنه و حتی خود ما عوض میشیم و شاید فقط اسم.هامون همون مونده و خوبیها و بدیهای گذشته رو گذر زمان با خودش برد. به نظرم بعد کرونا خیلی چیزا عوض شد، قبل کرونا دنیای متفاوتی بود اصلا ...