-->
تا حالا از این زاویه به کار پدر و مادر دقت کردین که بچهای به دنیا میارن و سالها ازش نگهداری میکنن، براش هزینه میکنن و در آخر ازش انتظار دارن که موفق بشه یا ازدواج کنه و نوههاشون رو ببینن و برن سر زندگیشون؟ من شاید بشه گفت خیلی به این موضوعات ...
کسی که برای آینده خودش نقشه نداشته باشه، همیشه به گذشته خودش برمیگرده. - چرا انقدر به گذشته نگاه میکنیم، اون هم وقتی که دیگه گذشت و قرار نیست که به اون زمان برگردیم؟! میشه گفت مهمترین دلیلش اینه که هر بار تکرار میشه و ما برای حل کردنش، برنامه و نقشهای نداریم ...
احمقانهترین خواسته بشر این است که انتظار دارد با تکرار روشهای همیشگیاش به نتایج متفاوت برسد. - من از تجربه قبلیم دارم استفاده میکنم و نمیذارم دوباره تکرار بشه. این دفعه دیگه درستش میکنم. نمیشه، من اصلا بدشانسم. این مسیریه که بیشتر اوقات توی زندگی طی میشه. چندین بار تلاش کردم اما نشد، ...
نمیتوانی به عقب برگردی و شروع را عوض کنی، ولی میتوانی از جایی که هستی آغاز کنی و پایان را عوض کنی! - گذشته پر از پشیمانیهاست، اما دیگه نمیشه برگشت و جلو اتفاق افتادن یا انجامش رو گرفت و همهی اینها زندگی ما رو تشکیل میدن. آغاز رو ما دیگه نمیتونیم تغییر ...
اولین تاثیر فقر، کشتنِ فکر است. یعنی اگر شما به اندازه کافی برای حیات خود پول نداشته باشید، برده بیاختیار پول خواهید شد! همان شرایطی که طبقه متوسط به آن "گذرانِ زندگی" میگویند. - خیلیها میگن پول همه چیز نیست و چقدر تو مادی گرا هستی و چنین چیزهایی، اما این حرفها رو ...
وابستگی یعنی میخواهمت، چون مفیدی. دلبستگی یعنی میخواهمت، حتی اگر مفید نباشی. به کسی که دوستش داری، دلبسته باش نه وابسته. - خیلی از مواقع ما معنای کلماتی که به کار میبریم یا حتی بهش فکر میکنیم رو نمیدونیم. نمیدونیم که الان در چه وضعیتی هستیم و یا به قول معروف چند چندیم ...
قوی بمان چون همه چیز بهتر خواهد شد! ممکن است امروز هوا طوفانی باشد ، اما تا ابد که باران نخواهد بارید ...! - بعضیها میگن زندگی همیشه دردسر و مشکلاته و من که خوشی ندیدم. چون که این آدمها بیشتر به نداشتههاشون فکر میکنن و کمتر به چیزهایی که دارن. متاسفانه زندگی ...
ترس، از ضعف داخل قلب افراد تغذیه میکنه - این ضعف میتونه زخمی قدیمی باشه، میتونه دانش کم و ندونستن باشه، میتونه از افکار محدود کننده بیاد و خیلی چیزای دیگه که در قلب ما ریشه کردن. اگر احساس ترس میکنیم، باید به دنبال ضعفهای درون قلبمون باشیم و اونها رو درست کنیم. ...
تنها دلیل آنکه اشخاص آنچه را که میخواهند، به دست نمیآوردند این است که بیشتر به آنچه نمیخواهند فکر میکنند - شاید این موضوع تکراری باشه اما اگر به افکار خودم دقت کنم، به اینکه وقتی چیزی میخوام، اول یاد موقعی میوفتم که نتونستم و نشد، در صورتی که اصلا نیازی به این ...
مهم نیست که راه چقدر دشوار است و در کتیبهی ما، چه مجازاتهایی رقم خورده است. من راهبر سرنوشت خویشم، من ناخدای روح خویشم. ـ تا به حال به ناخدا فکر کردین؟! فردی که میان دریاها و اقیانوسهایی که تا چشم کار میکنه، آب هست، راه خودشون رو پیدا میکنن. الان رو نمیگم، ...
سپیده که سربزند در این بیشهزار خزانزده، شاید دوباره گلی بروید شبیه آنچه در بهار بوییدیم. پس به نام زندگی، هرگز مگو هرگز - «پل الوار» - این دو جمله حرفهای زیادی در خودشون دارن اما نکتهای که من میخوام در موردش صحبت کنم، مفهوم امید هست. زندگی بارها به ما چهره خشن ...
بارها شده که مخالفت کردم و با مخالفت روبهرو شدم و این جمله در این باره هست: «از یک مخالفت کوچک نهراسید، به خاطر داشته باشید که بادبادک موفقیت همواره در برابر باد مخالف اوج میگیرد، نه باد موافق!». جالبه، نه؟! بحث ترس اینجا هم ادامه داره. اگر واقعا به چیزی که میخوای ...
این دیگه جمله نیست اما پاراگراف قصار میشه اسمش رو گذاشت: «پیروان هم زمانی مایل به پیروی هستند که مطمئن باشند رهبر آنها دارای یک هدف اصلی و معین است و برای رسیدن به آن شهامت انجام هر کاری را دارد. حتی یک اسب متمرد هم اگر بداند که اسب سوارش یک هدف ...
جملهای که امروز من رو به خودش جذب کرد، در مورد ترس هست، «یک ذهن ایستا مکان مناسبی برای رشد و نمو ترس است». هیچ کاری نکردن رو اصلا نمیپسندم. حس راکد بودن و حرکت نکردن. وقتی توی یه حباب خودت رو محصور میکنی، ذهنت ایستا میشه. این ذهن چون راهی پیدا نمیکنه ...
از این به بعد میخوام در مورد جملات قصاری که برام جذاب بودن و در کتابها یا جاهای مختلف دیدم، صحبت کنم. به نظرم بعضی جملات باید بیشتر در موردشون حرف زد و بهشون فکر کرد. جملهی امروز من اینه: «تعقیب کسی که خیال فرار دارد، بیفایده هست». اول میخواستم از کتابی که ...
این روزها زندگیم شده صبح ساعت ۴ بیدار شو، صبحانه بخور و زود باش به اتوبوس برس و برو سر کار. کار کن و ساعت ۴ برس خونه و یه چیزی بخور و یه کم به کارها برس و زودی بخواب که ساعت ۴ صبح فردا بیدار بشی. زندگی از رنگ و حس ...
میدونم هر چیزی یه دلیلی داره اما هیچ وقت بهش فکر نمیکردم. تا حالا به این نقطه رسیدین ؟ نقطهای که اصلا فکرش رو نمیکردین اما شد. این مدت به شدت درگیر بودم، چه از نظر فکری و چه از نظر زمانی. زندگی مجردی مفهوم همکاری و تقسیم وظایف در خانواده رو برام ...
در این فکرم که چطور میشه یادداشت جمع کرد و به سریعترین و راحتترین راه یه برک بنویسم. مثلا یه وقتایی هست یه چیزی به ذهنم میاد که جالبه ... باید بیام روی مرورگر و تب وبلاگ و بیان و ایجاد مطلب یا مطلب قبلی رو باز کنم و این عملیات خسته کنندهای ...
می خوام بنویسم اما در قالب موضوعات و سبک نوشتاریم نمیگنجه. روزها پشت سر هم میگذره ولی دست و دلم به نوشتن نمیره. کمی که فکر کردم متوجه محدودیت های ذهنیم شدم و عملا زمان نوشتن رو بیهوده از دست میدم. وبلاگنویسی یه سبک زندگیه و باید کاری کنم. بعد مدتی فکر کردن ...