-->
ای کاش من جادی بودم. میدونم جادی بودن کار هر کسی نیست، اما خیلی زیباست. این که یک دفعه بریزن توی خونت و با وحشت تمام ابزارکهات رو بگیرن جمع کنن و خودت رو جلوی خانوادت دستگیر کنن و بندازن زندان و بازجویی بشی و آخرش اینطور بخندی؟! ... واقعا جادی بودن کار هر کسی نیست. سالهاست که با این اسم آشنا هستم ...
دیگر توانی برای نوشتن ندارم. نمیدانم از چه بگویم و چگونه بگویم. دلم پر خون، دستانم لرزان و روحم خشمناک است. این روزها بسیاری از ما دل شکسته و خشمناکیم، بسیاری هم منفعل و منتظریم. ای کاش دلهایمان برای آزادی، یکدل شوند و فردای زیباتری را بسازیم و شوق زندگی و امید به پیشرفت دوباره در ما زنده شود. ق ...
این روزها دچار عارضهی غمهای خشمناک برای اوضاع کشورم شدم. دستانم خشک شدهاند از دردها، غمها و خشمها. خشم برای من درسی از زندگی هست که میگه: «حواست باشه، با خشم چیزی ساخته (تولید مفید) نمیشه، تنها یه چیزی خراب میشه»، پس سعی میکنم با خشم به اوضاع این روزهایمان نگاه نکنم، اما مگر شدنی هست؟! ... بست ...
سریال ارباب حلقهها هم بالاخره شروع شد. بعد از حدود ۴ سال از اعلام ساختش. چند ماه قبل از این که سریال پخش بشه، به کمک این کانال یوتیوب، داستانهای کتابش رو به صورت کلی گوش دادم. تقریبا سالهاست که کتابهای زبان اصلیش رو دانلود کردم و دارم اما هر بار که میخوام شروع کنم، یه چیزی میشه که دیگه حس و حال ...
مدتی هست که پستی منتشر نمیکنم. اینطور نیست که علاقهای به وبلاگنویسی دیگه ندارم بلکه زندگی «روی روالی» ندارم. در واقع سربازی در خدمت این کشور هستم. قبلا اختیارم دست خودم بود اما وقتی که در خدمت باشین، اختیارتون دیگه دست خودتون نیست و یا دقیقتر بگم، محدوده اختیارات کمتر میشه. به همین خاطر هم میتو ...
کرونا بیماری موذی و عجیبی است. این بیماری طی یک شبانه روز بر من غالب شد و ناگهان احساس ضعف و خستگی خاصی کردم. سر و دقیقا مغزم به شدت شروع به درد گرفتن کرد. احساس عجیبی مثل این که کسی با چاقو در حال برش مغزم است و یا جرقههای ناگهانی برق به سرم اصابت میکنند. دردی وصف ناپذیر که تمرکزش هم چشمانم بود. ...
تا حالا شده حس کنین یه چیزی از درون داره شما رو غلغلک میده؟ این همون حسی هست که برای دیدن یک سریال یا فیلم یا مجموعهای دارم. و این محدود به فیلم و سریال و انیمه نمیشه، در حقیقت باید بگم، کار قشنگی برای انجام دادن داشته باشم. اما خب، این حس رو بیشتر برای انیمه و سریال تجربه کردم. (اگه نمیدونین برک ...
تا حالا شده سوار اتوبوس یا مترو شده باشین و پیرمرد یا پیرزنی ایستاده و یا خانمی رو در قسمت مردانه ببینین و با خیال راحت به نشستن ادامه بدین؟ برای من که تقریبا هر روز سوار هم اتوبوس و هم مترو میشم، حس بسیار ناخوشایندی داره. احساس میکنم یه چیزی توی گلوم گیر کرده و احساس خفگی دارم. (اگه نمیدونین برک ...
آدمهای خوب و بد در هر شغل و زمینه ای پیدا میشن. زمین به دور خورشید میچرخه و فصلهای مختلفی رو به وجود میاره و زندگی هم بالا و پایین داره. این نظمها به پیش میرن، آدمها میمیرن و به دنیا میان اما این وسط اگر یکی اشتباه کنه چی؟ یک نفر چرخه رو بهم میزنه و باعث آسیب بشه. شاید در عظمت این چرخهها، یک ...
امروز که توی مترو بودم، مردی با موهای ژولیده و جو گندمی دیدم. این مرد من رو یاد گینتاما انداخت (هنوز دارم میبینم). خیلی چهره جالبی برام داشت و سعی میکردم جزئیات بیشتری از این فرد به دست بیارم. یک کوله پشتی و دوتا پلاستیک گوجه و طالبی دستش بود. از چهرش معلوم بود که اصلا حال و حوصله نداره و خسته هست ...