-->
بیست و سوم اردیبهشت ماه سال ۱۴۰۱ بود که جمعی از وبلاگنویسهای عموما بلاگ بیان به مناسبت برگزاری نمایشگاه کتاب اون سال دور هم جمع شدن که داستان اون دورهمی رو در اینجا با عنوان «داستان چدونک» در همان سال منتشر کردم. فضای وبلاگستان به شکلی بود که وبلاگهای فعال متعدد و وبلاگنویسها ...
یاوانای من، ای پدید آورندهی طبیعت، ای که زیبایی با تو معنا پیدا کرد، ای خالق تلپریون و لورلین. منم آئوله، همان که نامش با نام تو گره خورد، مرا به یاد داری؟ روزگار بسیاری است که از هم دور ماندهایم و سیاهی بین ما جدایی افکند. هنوز گلهای زیبا، رایحه داستانهای ما ...
نمیدونم شما هم حس کردین یا نه که چقدر سال ۱۴۰۳ طولانی و سخت گذشت. خب برای من که اینطور بود و خوشحالم که بالاخره تمام شد با تمام خوبیها و بدیهایی که داشت. از قدیم گفتن که سال نکو از بهارش پیداست و امروز اولین روز بهار و آغاز سال نو خورشیدی ...
دو هفتهای از سالگرد صابر راستی کردار میگذره و من دوست دارم اینجا یادی از این عزیز از دست رفته بکنم و در موردش صحبت کنم. صابر از اون دست افرادی بود که زیاد کار میکرد اما کمتر چیزی ازش شنیده بودیم یا دیده بودیم. اما نکتهای که در پست آخر او برام ...
میخوام از دور بهشون نگاه کنم، از پشت دوربین چشمهایم. از اونجایی که همه چی عادی نشده و هنوز دنیا به رنگ خاکستری نیست. چشمهایم را میبندم و اولین چیزی که از دیدگانم به یاد میآورم، اولین دیدارم با تو بود. تصویری کاملا واضح و عجیب از رنگی شدن دنیای خاکستری اطرافم. منظورم ...
این داستان من در دنیایی موازی هست. دنیایی که همین حالا در ذهن من، تصور شد و شکل گرفت، حالا میخواهم که به آنجا سفر کنم و از آنجا بگویم. چشمانم را میبندم و بعد از مکثی کوتاه، چشمانم را باز میکنم. روی تختی دراز کشیدهام. بوی شکوفههای سیب و گیلاس به مشامم ...
چقدر یک انسان میتونه بزرگوار باشه که با عشق و علاقه، کارهای ارزشمندش رو به رایگان برای استفاده آزاد همه، منتشر کنه. فونتهای ساحل، وزیر و بسیاری دیگر که امروز ما روی قالبهامون داریم به رایگان و راحتی استفاده میکنیم، ساختهی دست صابر راستیکردار عزیز هستن. وجود این فونتهای عالی باعث شد که ...
کلمات برای هر انسانی، معنا و طعم متفاوتی دارد و برگرفته از تجربه و داستانی است که در ذهن ما ثبت شده. به عنوان مثال شیرینی برای فردی به معنای زیبای تولد و خانواده است و برای دیگری به معنای شیرینی عروسی یا خواستگاری است. هر کدام از این تصاویر و داستانها، درک ...
میگویند «سالی که نکوست از بهارش پیداست»، ضرب المثلی قدیمی که امروزه همه جا به کار میرود اما خواستگاه این ضربالمثل تنها به شرایط آب و هوایی، کشاورزی، باران و خشکسالی در ادامه سال باز میگردد که بارندگی فصل بهار را نشانهای از خوش آب و هوایی سال جدید میدانستند. اما حقیقت این ...
تا به حال به این موضوع فکر کردهاید که چرا بسیاری از ما ساعتها و ساعتها زندگیمان را در اینستاگرام، تلگرام، توییتر و دیگر شبکههای اجتماعی میگذرانیم، بدون آن که متوجه گذر زمان شویم؟ یا این که چرا کتابها، وبلاگها و رسانههای متنی و دانش محور، مورد اقبال بسیار کمتری نسبت این شبکههای ...
@media (max-width: 430px) { .evernever{ float: unset !important; margin-right: 0 !important; } } انیمیشن آناستازیا یا Anastasia محصول استودیو انیمیشن fox و به کارگردانی دان بلات و گری گولدمن است که در سال 1997 میلادی در سینماهای جهان اکران شد. این انمیشن موزیکال و فانتزی با الهام از داستان واقعی یکی از اعضای ...
انیمیشن مرد کاغذی یا paperman یکی از خاطره انگیزترین فیلمهای دوران دانشجویی من است. خاطرات من با این انیمیشن در همان روزهای اول دانشگاه شکل گرفت، البته یکی از دلایل مهم آن نیز همزمانی اکران جهانی این فیلم کوتاه با ورود من به دانشگاه بود. در آن زمان با دیدن این انیمیشن محو ...
مدتی بود که قصد نوشتن پستی پیرامون موزیک و یا ارائه لیستی از موسیقیهای مورد علاقهام رو داشتم. بالاخره و با دعوت دوست خوبم رهام این انگیزه و فرصت فراهم شد تا بتونم این پست رو تهیه کنم. در حقیقت این پست پاسخی به چالش مطرح شده با عنوان «If the song was ...
وقتی به آینده نگاه میکنم تصویر مبهمی میبینم، چرا که آینده هنوز اتفاق نیافتده و ما تقریبا هر روز اتفاقات غیر قابل پیشبینیای را تجربه میکنیم. به عنوان مثال چه کسی فکر میکرد یک هواپیما که تقریبا هر روز در حال سفر بود به ناگهان توسط موشکی متلاشی شود. و یا انسانهایی که ...
سال ۹۸ تا ساعاتی دیگر به پایان خواهد رسید و برایتان این آرزو را دارم که دردها و غمهای ۹۸ هم همراه با خودش به پایان رسد و آغاز سال ۹۹ را به شما تبریک میگویم. اما به رسم زیبای نوروز، دوستان و آشنایان برای تبریک این روزهای فرخنده، به یکدیگر «عیدی» میدهند ...
شرکت بیان با ارائه سرویس وبلاگنویسی «blog.ir» و ارائه خدمات با کیفیت و رایگان خود توانست نظر بسیاری از وبلاگنویسان صاحب سبک و اهل قلم را به خود جلب کند. بعد از مشکلات پیش آمده برای سرویس «بلاگفا» تعداد بسیار زیادی از وبلاگنویسان به دلیل عدم وجود یک سرویس قابل اعتماد گزینهای جز ...
بعد مدتها خاموشی، بالاخره تصمیم گرفتم که شمعی روشن کنم و سفر جدیدی به دنیای زیبای وبلاگنویسی رو شروع کنم. در همین حین شروع به طراحی و پیادهسازی یه قالب جدید برای این ادامهی این سفر کردم. هر اتفاقی ممکنه بیوفته از جمله اتفاقی که برای حرکت قبلیم افتاد. نظرسنجی شماره یک نشون ...
دو هفته قبل، پستی با عنوان « درخت اسرار آمیز ... » منتشر کردم که پیرامون عکسی سخن میگفت. نظرات مختلفی را بیان کردید و حال به نظرم زمان نشان دادن حقیقت پس این موضوع رسید. حقیقتی که امروز ما با آن دست به گریبانیم. این که ما چشمانمان را به راحتی نسبت ...
امروز که در کوچه پس کوچههای شهرم در حال پیادهروی بودم، مکان خاص و زیبایی نظرم را جلب کرد. مسحور آرامش و تنهاییاش شدم. گفتم که مگر میشود در میان این همه ساختمان و سازههای چند طبقه و سنگین نما، چنین مکانی هم باقی مانده باشد. شاید چشمانم سحر شده باشد و همینطور ...
الان ساعت 5 صبحه ... و من منتظر طلوع خورشید هستم، بعضی وقتا که دارم به این لحظهی زیبا فکر میکنم، میبینم که چقدر لحظات زیبا رو ما از دست میدیم ... شاید همون یک لحظهی زیبا مسیر جدیدی به زندگی ما بده، شاید تغییری ایجاد بشه . همهی ما متولد یک لحظه ...
مدتی بود که دنبال یه بهانه برای نوشتن بودم که یک عدد این بهانه را به من داد که به مناسب روز ۱۴۰۰ ام شروع وبلاگنویسی در این وبلاگ نگاهی به قدیمی ترین صفحهای که از آسمانم در ماشین زمان Archive.org وجود داره بندازم و یادی از روزهای دور کنم ... خب این ...
من یک برنامهنویسم و بیشتر وقت خودم رو پشت کامپیوتر و با کلیدهای این ماشین میگذرونم و با منطقشون زندگی میکنم اما من همیشه در حال برنامهنوشتن نیستم، من یک انسانم و نیاز به بقیه انسانها برای ابراز محبت و ارتباط دارم. بعدِ کار، تنهایی خستهکننده میشه و اینجا بود که بلاگ امکانات ...
آه نمیدونید که حالم بعد تموم شدن طراحی و پیاده سازی قالب بلاگ بعد سه روز کار بیوقفه چقدر خوبه . قالب قبلی از همون اول طراحی برام آزاردهنده بود، چرا که پر از اشتباهات طراحی و مخصوصا برای کاربرای صفحات کوچیک مثل موبایل بود. شاید براتون باورش سخت باشه که برای نوشتن ...
در حال گشت و گذار در سایت پینترست ( Pinterest ) بودم که به یکی از تختههای قدیمی ام بر خوردم ( کلا دو تا دارم :)) ... عکس نوشتهای از وبلاگ قبلیام ... چندین وبلاگ مدتها پیش داشتم که این یکی نمیدونم کدوم یک ا ز اونا بود ... درست یادم نیست ...
بزرگترین فایده بهار برای من تازگی و شکفتن هست. مفهومی که با دیدن طبیعت سرد و خاموش زمستان به من لبخند میزنه ... باورتون میشه؟ ... این عکس بالای مطلب متعلق به یک درخت آلبالوی بهمن ماه هست ... اولین شکوفه ... شاید الان دیگه نباشه اما بقیه شکوفهها هم به زودی مثل ...
این عکس رو در لحظه طلوع آفتاب تابستان گرفتم ... یکی از ییلاقات مازندران ... وقتی که صبح زود رفتم برای عکاسی یاد یکی از مشکلات این سالهام افتادم ... بالا رفتن وزن و سخت شدن حرکت برام ... یادمه نوجوان که بودم سبک و سریع حرکت میکردم و لذت فوقالعادهای از دویدن ...
وقتی فردی صدمه جدی میبینه، میبینم که بدنش نابود شد، اما وقتی سرش سالم موند باز همون آدم هست ... این فکر به ذهنم خطور میکنه که ما منهای مغزمون، جزو ابزارای دسته دوم هستیم ... یعنی دست و پا و معده و روده و اینا ... اون داخل هم غذا رو تبدیل ...
نمی دونم چرا انقدر حس انتظار دارم این روزا ... انگار منتظر یه چیزی هستم ... یا حس میکنم باید دنبال چیزی بگردم ... شاید برای شما هم اتفاق افتاده باشه که بعضی اسمها از خانواده میشنوین که از دنیا رفتن یا به دنیا اومد یا شکست خوردن و یا موفق شدن ... ...
مدتی هست که پست نذاشتم و این جور اتفاقات توی بلاگ من معمولا پیش میاد ( اگه دنبال کننده قدیمی بلاگم باشین، میدونین ) . این بار سفر بودم و از دست هوای گرم تابستون به طبیعت و ییلاقات پناه بردم . این تصویر بالای صفحه هم یکی از مناظر اونجاست این مدته ...
وبلاگنویسی طعم قشنگی برای من داره، مخصوصا خاطرات قشنگی که سالها ازش برام به یاد موند و مجابم کرد که دوباره دست به قلم (کیبورد) بشم. حدود چهار ماه از آخرین مطلبی که توی این بلاگ نوشتم میگذره . بارها سعی کردم که بنویسم اما دستم به قلم نمیرفت نظراتون رو در مورد ...
خب ... سوال مهمی هست ... خیلی وقتا شنیدم که میگن ... و من هم تکرار کردم که : گذشته دیگه گذشت ... دیگه بهش فکر نکن ... آینده بهتری میشه ساخت ... این یک دروغ محضه ... چرا ؟ چون تا وقتی که خودت تغییر نکنی ... آینده همون آینده هست ... ...
بعضی مواقع نبود چیزهایی ( چیز می تونه شامل هر چیزی و هر کسی باشه ) یا بهتره که بگم حذف شدنشون از زندگی لازم به نظر میرسه اما هم داشتنشون گرون تموم میشه و هم نداشتنشون گرون تموم میشه . من از اون آدمایی هستم که گرونی داشتن رو حس نمی کنم ...
یه سوالی بعضی مواقع یا شاید همیشه توی ذهنم تکرار میشه و اون این هست که « چرا زندگی بعضی مواقع انقدر خسته کننده میشه ؟ » . خب راستش دنبال جواب هستم ، کسی نظری نداره ؟ وقتی دنبال جواب این سوالم به چند تا مورد میرسم: تقصیر خودته، برنامه ای برای ...
سلام به دوستان و آشنایان و بزرگان و خوانندگان . تحت تاثیر قرار گرفتن یا الهام گرفتن ؟ به نظرم، پاسخ به این سوال کمی سخت هست اما مرزها همیشه وجود دارند . بعضیها بعد از این که تحت تاثیر قرار گرفتن از فاعل الهام میگیرن و بعضیها هم از چیزی خوششون میاد ...
سلام دوستان قدیم و جدید ... امروز فکر کنم مناسب سه ماه آپ نشدن بلاگم هست ... خخخ راستش نمی خوام بهانه بیارم که اینطور شد و اونطور که نتونستم پست بذارم این مدتی ... راستش هر وقت می خواستم پست بذارم پشیمون میشدم ... آخه دست و دلم به نوشتن توی دنیای ...
سلام دوستان ... سال نو شد و من هیچ پستی نذاشتم دیگه کافیه ... :)) سال جدید مبارک ... امیدوارم که اتفاقای خوب و جدیدی برای همه ما توی این سال رقم بخوره و تجربه کنیم و بهتر از پارسال بشیم ... این عکس رو خودم گرفتم به نشانه بهار ... اینجا روستای ...
یاد و خاطره چیزای خوبی هستن . مخصوصا اگه خیلی تنها باشیم ... خیلی شیک و قشنگ دلتنگتون میکنه و دلتون میخواد تا جون دارین گریه کنین . هر زمان یاد تنهایی میوفتم ... به یاد فیلم دور افتاده ( Cast Away ) میوفتم که تام هنکس بازی کرد . مخصوصا کاراکتر فوق ...
سلام ، مدتی هست که به روز نکردم . از دوستای عزیزم که این مدت پی گیر حالم بودن صمیمانه متشکرم . واقعا باعث قوت قلب بود . خب پوپک گلدره . بازیگر محبوب بچگی های من . یادمه بچه تر از الانم بودم یعنی دوران کودکی ، فرقی بین دختر و پسر ...
سلام دوستان . مهمان اولین قسمت ، همونطور که بالا می بینین دوست خوب من و شما شقایق خانوم هستن . مهمان که چه عرض کنم ( فقط من دارم حرف میزنم ... خخخ ) شقایق خانوم به این خاطر اولین مهمان این مجموعه پست ها هستن که برای من جایگاهی خاصی دارن ...
با سلام ، به این مجموعه پُست خوش اومدین . خیلی خوبه که ما دوستای مجازی کارای گروهی و قشنگی رو برای تعامل نسبت به هم انجام بدیم ، خیلی لذت داره و خاطرات خوبی رو میسازه برامون . یادمه مدتها پیش ( قبل از این که این بلاگ رو راه اندازی کنم ...
تا حالا شده یه روز از خواب بیدار بشین و یه حس فوق العاده داشته باشین ؟ خب هر کس یه سری ویژگی ها و شخصیت ها و همینطور گذشته و اتفاقات خودش رو داره . پس میشه گفت که احساسات مختلفی ممکنه برای هر کسی پیش بیاد . حالا امروز صبح من ...
بعضی وقتا که سرم خلوت میشه فکر هم می کنم . البته سرم آنچنانی هم شلوغ نیست اما در کل میگم که بعضی اوقات به بعضی از حاشیه های زندگی فکر می کنم . مثلا یکی از حاشیه هایی که مدتها منو به فکر وا می داشت ازدواج و نامزدی و اینجور مسائل ...
تا حالا شده که با آهنگی برید به گذشته و خاطرات تلخ و شیرینتون مثل روز روشن کنید و به یاد بیارید ؟ حتما برای اکثر شما شده . آهنگ هایی که به صورت حیرت انگیزی احساسات و لحظات گذشته رو به وضوح برای ما زنده می کنن . من مثل خیلی از ...
یه روز اومدم و با خودم فکر کردم که اگه الان آخرین لحظهی زندگی من بود ( منظورم این که آخرین روز زندگیم ) چه احساسی نسبت به زندگی و آرزوهام و همینطور کارهای گذشته خودم داشتم . خودم رو جای اون آدم گذاشتم . حس های زیبای کودکیم ، حس های دوران ...
داشتم توی دریای بی انتهای اینترنت گشت و گذاری می کردم واقعا باورم نمیشد ، یه بابایی هست که خیلی باهوشه ولی یه کوچولویی داره که نابغه هست ، این کوچولوهه انگاری تولدش هست و میخواد یه شمع رو خاموش کنه ولی بیچاره می خواد به روش متفاوتی این رو فوت کنه و ...
همه ما توی زندگی ( مفهوم زنده بودن و ادامه دادن ) به دو راهی هایی می رسیم ( فکر کنم اون کسی که اصلا دیوانه مادرزادی هم هست به یه دو راهی میرسه ... این که به طرف حمله کنه یا نه ) . مثلا یکی از این دوراهی ها می تونه ...